Wednesday, March 01, 2006

یا بودایی یا همجنس گرا!؟

جمعه گذشته یکی از همکلاسیهام که یه خانوم حدود 35 ساله آمریکایی هست قرار بود بیاد خونمون برای بخش جمع آوری اطلاعات پایان نامه اش با من مصاحبه کنه. از در که وارد شد یه کلاه پشمی مشکی سرش بود. کلاه رو که برداشت دیدم سرش از ته تراشیده هست! تو دلم گفتم چه جالب و ...سریع از روی موضوع گذشتم...به دلم اجازه ندادم که شروع کنه به برچسب زنی...هرچند کار آسونی نبود و ته دلم یه احتمال کمرنگ چراغ میزد: شاید همجنس گراست!؟ اما چون برام اصلا مهم نبود زود فراموشش کردم و نشستیم به صحبت! نشون به این نشون که مصاحبه ای که قرار بود 2 ساعت باشه با گل کردن بحثمون و از این در و اون در حرف زدن رسید به حدود 8 (!!!) ساعت و خلاصه خانوم ناهار رو هم با ما موند! انصافا از حرف زدن باهاش لذت می بردم چون بیشتر از 20 تا کشور دنیا رو دیده بود و پر بود از اطلاعات جالب و طرز فکر قشنگ! وسط صحبتها حرف رسید به جایی که برام تعریف کرد چطور آدمها با دیدن سر تراشیده اش فوری رو شخصیتش برچسب می زنن! می گفت هرکس من رو می بینه فکر می کنه یا همجنس گرا هستم یا بودایی! البته براش چندان مهم نبود دیگران چی فکر می کنن اما براش جالب بود که آدمها از اینکه میشنون شوهر داره تعجب می کنن!:)) این حرفش من رو یاد تجربه متفاوت بودن پوشش خودم برای یک دوره کوتاه انداخت! براش داستان روسری و چادرم رو گفتم و توضیح دادم که دلیل من برای انتخاب حجاب تو جامعه ای مثل ایران چی بود و برچسبهایی که از مردم خیابون، همکلاسیها و اطرافیانم می گرفتم از حزب اللهی مامور حکومت شروع می شد تا سنتی عقب افتاده! راستی من هیچوقت تونستم مقصود خودم رو و دلیل اصلی خودم رو برای پوشیدن حجاب در اون دوران به دیگران منتقل کنم؟ مطمئن نیستم! ولی چیز دیگه ای رو هم که مطمئن نیستم شباهت تجربه من با تجربه جولی هست! جولی تو شرایطی تصمیم گرفت که به نظرات دیگران اهمیت نده و با اعتقاد خودش بره جلو که هیچوقت از اطرافیانش بیشتر از یه نگاه متعجب نگرفت و مثلا هیچوقت نشنید کسی بهش بگه: کچل! اما من مشابه کچل زیاد شنیدم و هیچوقت نفهمیدم که چرا کچلی من اینقدر برای آدمها مهم بود!!!؟

8 Comments:

At 11:04 AM, Anonymous Anonymous said...

chon baramoon mohem boodi. That's all.

 
At 2:02 PM, Blogger گیتی خزاعی said...

البته من که هیچوقت بهت نگفتم کچل... چون اونموقع خیلی با هم صمیمی نبودیم :) اما میدونی .... خب راستش خیلی عجیب بود... تو یهو موهای بلند بلندت رو یه شبه از ته تراشیده بودی و چون آدم غیر منطقی ای نبودی به نظر عجیب می اومد که چرا یهو این کارو کردی....ضمن اینکه محیط ایران کاملا متفاوته و ما در ایران عادت داریم که قضاوتمون رو درباره ی اطرافیان و کسانی که برامون مهم هستند و چیزایی رو که در اونها وجود داره و ما دوست نداریم و نمی پسندیم ابراز و بیان کنیم

 
At 3:41 PM, Anonymous Anonymous said...

:)))خوب هيچ کس ندونه من که مي دونم! خدا من رو ببخشه که باهات هم دست بودم! مامانت اگه بفهمه من رو مي کشه:))) همش مي گفت حاضره برات مقنعه بدوزه به چه بلندي اما چادر نذاري!!! خوب معلومه مهم بود واسه بقيه! يک همون که ارمغان گفت اما خوب ما عادت داريم ديگران رو انجوري که مي خواهيم دوست بداريم نه انطوري که هستن!حالا....نازي.

 
At 4:34 PM, Anonymous Anonymous said...

به دلیل بار منفی کلمه همجنس باز لطفا از کلمه همجنس گرا استفاده کنید.

 
At 10:52 PM, Blogger قوی سیاه said...

به لیلا: باشه عزیزم مرسی! این از اون چیزهایی بود که اصلا ترجمه جدیدش رو نمی دونستم:) آقا عجب من با این وبلاگ دارم حال می کنم بچه ها!!!؟

 
At 10:56 PM, Blogger قوی سیاه said...

به ارمغان: خانوم گل من!خوب میدونی که من به عشق و محبتی که شما به من داشتین و دارین یه لحظه هم شک ندارم!؟اگر این داستان رو نوشتم و این مقایسه رو گذاشتم برای این بود که به قول این خارجیها
just as some food for thought!!!

 
At 4:29 AM, Anonymous Anonymous said...

midoonam ke shak nadashti va nadari. va midoonam ke midooni bar khalafe chizi ke Nazi mige, hamoon joori ke hasti doostet dashtim o darim, na oon joori ke mikhaim.

too India ye T-shirt kharidam ke ye akse kheili shooloogh pooloogh roosh bood por az adamhaye mazahebe mokhtalef o gav o mar o moosh o kholase hameye chizayi ke too in sarzamine shegeft angiz faravoone. ziresh neveshte bood: ONE BILLION PEOPLE CAN'T BE WRONG! hala in ghazie ham hamoone. yani hamamoon eshtebah mikardim? nemidoonam.
p.s.: amma khodayish begam, khoob tahammolemoon mikardi o har chi migoftim hichi nemigofti. albatte kare khodeto ham mikardi!!!

And once more, you know that we loved you unconditionally. And we still do. Kisses.

 
At 1:10 AM, Anonymous Anonymous said...

برای اینکه کچلی تو ناخود آگاه ما رو یاد تفکر تند رو مینداخت. شاید تقصیر تو نبود تقصیر اون کچلایی بود که با کاراشون و حرفاشون و حذف کردن بقیه تفکرات کچلی کرده بودن سمبل همون چیزایی. همون تفکری که تو مراسم تشییع جنازه اون عزیز از دست رفته، در حالیکه آدم آدمو نمیشناسه، تذکر حجاب میده.

 

Post a Comment

<< Home