Thursday, May 18, 2006

بالاخره خلاص شدم!!؟

ببخشید که اینقدر بدقولی کردم ولی بالاخره تموم شد!به خدا من نازک نارنجی و لوس نیستم! این دوره دانشجویی بیچاره می کنه واقعا! تازه وقتی از شر همه تکلیفها و امتحانها خلاص شدم نشستم با خودم فکر میکنم که آخه اینهمه دیوانگی برای چی؟ چرا باید همه روزهای عمربه استرس امتحان و کلاس بگذره...البته هنوز خسته ام...می دونم که به محض رفع شدن خستگی دوباره به ولوله میافتم که چه بکنم و چه نکنم...الان که فقط دلم می خواد رو یه گوشه موکت اتاق نشیمن که با آفتاب داغ پنجره از هر تختخواب راحتی راحت تر شده ولو بشم! برای اینکه فکر نکنین که من خیلی بچه ننر هستم و ننه من غریبم بازی در میارم از شرایط روزهای آخر دانشگاه دو تا عکس گرفتم که ببینید وضع چه جوری بوده:))) عکسهای پائین رو یه نگاهی بندازین!!!؟




این عکسها از لاک پشت جلوی کتابخونه دانشگاه هست! دانشگاههای آمریکا هر کدوم یه رنگ و سمبل دارن که ازش برای تبلیغات در مسابقات ورزشی و رقابتهای دیگه استفاده می کنن. به خصوص برای مسابقات ورزشی بین دانشگاهی این سمبلها خیلی استفاده میشن. مثلا دانشگاه مریلند (دانشگاه من) سمبلش لاک پشت هست و رنگ تیمهای ورزشیش قرمز. برای همین امسال که 150 سالمین تاسیس دانشگاه بود جزء برنامه های جشن 150 سالگی یکیش این بود که 50 تا مجسمه لاک پشت درست کردن و تنشون لباسهای شخصیتهای مختلف رو پوشوندن . بعد این لاک پشتها رو در سراسر دانشگاه و همینطور در سطح شهر واشنگتن دی سی و بالتیمور در نقاط مختلف نصب کردن. ایده جالبی بود و اگه به لینکی که بالا گذاشتم (بر و بچ ایرونی رادیو کالج پارک آلبوم عکس گویا با توضیح فارسی درست کردن) سر بزنین مراسم جشن مریلند دی رو هم در دانشگاه می بینید. البته باید بگم که به نظر من اصلا صورت لاک پشتها دوستانه نیست و به هیچ وجه با مذاق من جور درنمیاد! همه اش همه چیز تو این مملکت یه جورایی تو کار رقابته! گاهی از فکر کردن بهش بدجوری کلافه میشم!!! بابا اصلا می خواستم چی بگم که کار بازم به این سیستم کاپیتالیستی لامذهب کشید:))) به قول دزفولیها "لری لری انگشتری!!" خب چی می گفتم؟ آهان حالا اون عکسهای بالا از اولین مجسمه لاک پشت دانشگاه مریلند هست که سالها پیش ساخته شده و به عنوان نماد دانشگاه جلوی کتابخونه مرکزی قرار گرفته. این گندکاری و آشغالهایی که دورش می بینید بی سابقه هست و به دلیل اینکه در ایام امتحانات کتابخونه بصورت شبانه روزی باز بوده به این روز افتاده! البته توی سالن کتابخونه هم وضع بهتر از این نبود و من یه شب که تا دیروقت اونجا مونده بودم وقتی این صحنه رو دیدم گفتم بذار یه یادگاری از این روزهای بی خوابی داشته باشم:)!؟

9 Comments:

At 1:26 AM, Anonymous Anonymous said...

قوي سياه عزيز
اولا اميدوارم امتحانات با موفقت به اتمام رسيده باشد
ثانيا ما نفهميديم درس خواندن با وب لاگ نوشتن چه منافاتي دارد....مگه صب تا شب درس ميخووني...يا اينكه صب تا شب وب لاگ مينويسي ؟؟
ثالثا از كار ما چه خبر ؟خبر جديدي نشد؟

 
At 2:02 AM, Blogger naziali said...

خسته نباشي خانوم...خسته نباشي...بقول اين گيتي خانوم تو مي توني جک:))))نازي

 
At 4:13 AM, Anonymous Anonymous said...

مبارکه! پایان امتاحانا رو میگم. جماعتی رو از ذلتنگی درآوردی. مخصوصا منو:))

 
At 7:22 AM, Anonymous Anonymous said...

ای بابا همين که امتحانها تموم شده خودش کلی غنيمته!!! مال ما تازه ۱۰ روز ديگه شروع ميشه!!!

 
At 4:19 PM, Blogger گیتی خزاعی said...

حالا.....
:P
میگم این همه ملتو سر کار گذاشتی... یهو با سر نرفته باشی تو
کوزه ..آبروی ما رو ببری
...
...

 
At 4:20 PM, Blogger گیتی خزاعی said...

:)

 
At 8:02 AM, Anonymous Anonymous said...

salam
khaste nabshi!
vali khili khosham omad!
age amerikaieha nasim abdi ro be dars khonadan nandazan! ki mikad az nasim abdi dodare nimkat neshin daneshkade alom ejtemaie kar bekeshe!
dasteshon dard nakone!!!!!!!!!
tarkarani!!!!!!!!!!

 
At 11:05 AM, Anonymous Anonymous said...

So glad that you came back. Miss u so much.

 
At 3:31 PM, Blogger قوی سیاه said...

به جناب مجتبی خان ترکارانی: ببین این نسیم عبدی همه جا دودره بازیش رو داره!!!:))) خیالت راحت!! ولی ببین دیگه چقدر حجم کار زیاده که با اینهمه دودره بازی تازه وضع اینه:)))فایده ای نداره با این چیزها درست بشو نیستم! مگه در زندگی آخرت خدا لطف کنه و یه شخصیت مصمم تر به این بنده حقیر عطا کنه:))) خوشحالم که اینجا هستی

 

Post a Comment

<< Home