Saturday, June 10, 2006

Doggy Daycare!!!!

امروز یه جلسه کارکنان در اداره آموزش و پرورش مریلند (محل کار دانشجویی من) داشتیم که به اندازه یه عمر برام خوراک فکری درست کرد. این اداره جایی هست که برنامه ریزی می کنه برای ارتباط برقرار کردن بین مدارس ایالت مریلند و دانشگاه ها و طرح هایی را برای همکاری بین مدرسه و دانشگاه و تربیت معلم و اساتید دانشگاهی (در زمینه های مختلف و بخصوص در زمینه علوم پایه و ریاضیات که مشکل اصلی نظام آموزش و پرورش آمریکاست) اجرا می کنه.ا
از جمله کارهایی که این اداره انجام میده این هست که برای ساکنین مناطق محروم--که در آمریکا معمولا شامل طبقه اقلیت از جمله سیاهپوستها یا مکزیکی ها هستند--امکاناتی رو جهت آموزش بهتر و شرایط مساعد تر آماده کنه. مناطق محرومی که در اطراف ما در ایالت مریلند هستن از شرایط بسیار فجیع و ناخوشایندی رنج می برن که به عقل آدم هم نمی رسه! من اولین بار وقتی راجع به فقر این مناطق شنیدم باورم نمیشد که در آمریکا چنین فقر شدیدی وجود داشته باشه! همیشه از شکاف طبقاتی شدید اینجا شنیده بودم اما خب شنیدن کجا و دیدن این همه محرومیت کجا!!!؟ اینهمه جزئیات رو گفتم که بگم اعضاء و کارکنان این اداره همه با این شرایط آشنا هستن و در جهت بهتر شدن وضع تحصیلی بچه ها در این مناطق کار می کنن!؟
خلاصه اینکه ما در این اداره جلسه کارکنان داشتیم که هر دو هفته یکبار برگزار میشه. جلسه امروز هم به دلیل اینکه آخرین جلسه سال تحصیلی بود بصورت برنامه نهار در منزل یکی از کارکنان اداره که یه خانم مسن و پولدار هست و با همسرش در بهترین منطقه مریلند زندگی می کنند برگزار شد. از خونه و زندگی این خانوم بهتر هیچی نگم چون وقتی داستان بعدی رو بگم خودتون می تونید خونه و زندگی رو مجسم کنید!!!! فقط اینو بگم که تمام خونه پر بود از فرشهای گرون قیمت و حسابی کهنه (عتیقه و پا خورده!!) ایرونی...یکی از قالیچه های کوچیک قرمز رنگ که من رو کاملا در خاطرات بچگی برد فرشی بود که من همیشه خونه خاله بزرگه ام دیده بودم و اصلا دیدن اون طرح من رو از فضای اون خونه جدا کرد... البته از جغرافیای خوب این دوستان هم اینکه خانوم می دونست که فرشهای پهن شده در خونه اش همه پرشین هستند اما تشخیص نمی داد که این یعنی همون ایرانی (یعنی نمی دونست که ایرانی و پرشین یکی هستن! فکر می کنه ایرانی همونیه که همه اش تو کار انرژی هسته ایه و پرشین همونیه که پسته خوشمزه، گربه خوشگل و فرشهای قیمتی داره!!!) آخه تو رو خدا آدم از کجا بسوزه با چنین طرز فکرهایی!!؟ بگذریم... در این خونه آنچنانی یه توله سگ کوچولو و بامزه به اسم جف هم بود که از فضای شیک و لوکس این زندگی نهایت بهره رو می برد و مرکز توجه همه بود! درست عین بچه خونه...همین آقای جف سر صحبت دوستان و همکاران رو بر سر سگ و نگهداری از سگ باز کرد و صحبت حسابی گل کرد...کار به اینجا کشید که وقتی می رین سفر یا برنامه ای دارین که نمیشه سگ رو تنها تو خونه گذاشت چیکار می کنین؟ از بین این صحبتها بود که من فهمیدم در اینجا یه جایی هست به اسم "مهدکودک سگها"!!! یعنی ملت وقتی سر کار هستن یا با برنامه ای درگیرن که نمی تونن سگشون رو به گردش ببرن یا بهش برسن برای اینکه سگشون تنها نباشه و حوصله اش سر نره اون رو به این مهد کودک می برن...تا اینجاش ظاهرا برای همه عادی بود و خیلی حرف عجیبی نبود!!! قطعا حال من رو تا همین مرحله می تونید حدس بزنین از فکر اینکه ...اما بعد صحبت به جایی رسید که یکی دو نفر از کسایی که تو جمع بودن هم مثل من متعجب شدن ولی بازم نه همه!! صحبت این شد که در بین این مهد کودکها یکی هست که از همه بهتره! و روز 30 دلارررررررررررررررر برای نگهداری از سگ میگیره!!! (یعنی از پول مهد کودک واقعی بالاتر در آمریکا!!) . اندر مزایای این مهدکودک لوکس این هست که اتاقهای مختلف برای تفریح و لذت سگها (یا به قول این دوستان پاپی ها!) داره مثلا یه اتاق اتاق کالیفرنیا هست با تزئینات و اسباب بازیهای خاص اون ایالت یه اتاق دیگه اتاق فلوریداست و ...بعد در کل ساختمون این مهد یه دوربین وب کم هست که تمام روز بصورت پخش زنده رو اینترنت هست و دوستان عزیز صاحب سگ می تونن از محل کارشون برن رو وب سایت مفصل و لوکس این مهدکودک و سگهاشون رو در طول روز ببینن!! دیگه اینکه غذای سگها بصورت کاملا جداگانه بهشون داده میشه که از غذای هم نخورن! بعد هم بازیهای مختلف و تمرینهای مختلف باهاشون انجام میشه!!!؟ اگه هنوز دندونهاتون مثل من نریخته پائین این یکی رو گوش کنید که یکی از دوستان تعریف می کرد که خواهر شوهرش داره با یه آقایی ازدواج می کنه که یه سگ داره و تمام زندگیش به این سگ بسته است! وقتی این زوج جوون ارتباطشون رو باهم شروع می کنن سگ آقا با خانوم راحت نبوده و دوستش نداشته!! (دقت کنید سگه راحت نبوده و دوستش نداشته نه اینکه خانومه مشکل داشته!!) این مساله باعث میشه که این زوج جوان سگ رو پیش یه روانشناس مخصوص سگ ها ببرن تا شرایط رو بشنوه و راه حل پیدا کنه! بعد از چند جلسه دیدار و گرفتن دستورات لازم خانوم بالاخره تونسته دل سگ رو بدست بیاره و این رابطه پابرجا مونده!!!؟
من وقتی این حرفها رو با جدیت تمام می زدن بهت زده به جمع نگاه می کردم...باورم نمی شد که این آدمهای محترم همونهایی هستن که هر روز زندگی اسفبار بچه های سیاه پوست و هیسپانیک (مکزیکی و آمریکای جنوبی) رو در مدارس نیمه ویران شهر بالتیمور که پایتخت ایالت مریلند هست رو واقعا می بینن!!! باورم نمی شد که اینها می دونن بچه هایی در این شهر هستن که به دلیل نداشتن تغذیه مناسب از درسشون در کلاس چیزی نمی فهمن ...و بعد با علم به این قضیه و با تماس دائم با این مدارس و بچه ها می تونن پاپیشون رو به مهدکودک روز 30 دلار ببرن تا با وبکم بتونن ببیننش!!!؟ حالا شما بگین واقعا من خیلی حساس شدم رو این قضیه و زیادی دارم گیر می دم یا این چیزها واقعا باورنکردنی و تلخه؟
اینها اون چیزهایی هستن که حال من رو بد می کنن و با زندگی در آمریکا با وجود بسیار از خوبیهاش دچار مشکل می کنه...انگار اینجا اگر از گروه اقلیت نباشی-- که تنها گروه محروم و تحت تبعیض در ایالات متحده هستن-- در هیچ صورتی نمی تونی معنی واقعی درد رو تجربه کنی و بفهمی که دیگران در دنیا چی می کشن یا چه شرایطی دارن...برای همین هم با خودخواهی تمام می تونی در این کشور وفور نعمت بشینی و متعجب بشی که " چرا مردم دنیا از ما متنفرن و مگه ما چیکار کردیم که اینقدر از ما بدشون میاد"...قدیمتر ها وقتی داستان دفن کردن هزار تن گندم در اقیانوس رو از تلویزیون جمهور اسلامی می شنیدم با خودم فکر می کردم که بابا اینها هم کشتن ما رو با این تو بوق کردن های بیخودیشون...ولی نه! بیخودی نبود...مهدکودک سگها واقعیه...و دور ریختن مازاد تولید برای نگه داشتن سیستم اقتصادی به قیمت گرسنگی آدمهای حتی ساکن آمریکا واقعی تر!!؟ گاهی وقتها چهره دنیا جوری زشت میشه که حتی با گل شقایق سهراب هم زندگی ممکن نیست...چقدر زشته چهره دیگه بنی آدم

15 Comments:

At 6:46 PM, Blogger گیتی خزاعی said...

البته که حساسیته... اما یه حساسیت واقعی...برای دنیایی که ماهی هایش شیر می نوشند و انسان هایش گرسنه اند....

 
At 1:21 AM, Blogger naziali said...

حساسيته که حساسيته! چطور آنها مي تونن همچين کارهايي رو بکنن اما تو نبايد حساس بشي؟ معلومه که حق داري...چون انساني که واقعا دردمند باشه نمي تونه انقدر راحت چشمهاش رو ببنده و همچين پولهايي رو خرج کنه...اما عزيزم زندگي با همه اين حرفهاش زندگيه و همه کار ما هم همينه که بعضي چشمها رو با سفيد کننده قوي بشوريم!نازي

 
At 9:47 AM, Anonymous Anonymous said...

یه نونه اسب بود که دو هفته پیش توی کنتاکی دربی پاش پیچ خورد و مسابقه زنده از تلوزیون نشون داده می شد. از فردای اون روز مراسم دعا براش برگزار شد و سبد سبد گل و هدیه و کارت برای اسبه می فرستن، اخبار هم روزی 10 دقیقه راجع به اون صحبت میکنه، 20 ثانیه هم راجع به عراقیهای بیچاره ای که توی بمب گذاری کشته شدن! یه چیز دیگه:
نسیم جان پایتخت مریلند اناپولیس هست، بالتیمور بزرگترین شهر ایالت هست.

 
At 10:44 AM, Blogger قوی سیاه said...

be Masoud: mersi aghaa baraaie nokteie khoobi ke gofti!! man aslan fekr nemikardam ke Annapolis paaitakht baashe!!! aakhe kheili fesghelie va touristie!!! daastaane oon asba ro ham shenidam!! kheili jaalebe in ghazie!

 
At 12:14 PM, Anonymous Anonymous said...

be nazaram baz be oonha aghalan esm dine shoon ro kharab nakardan!!

 
At 1:52 PM, Anonymous Anonymous said...

online hasty??????

 
At 2:06 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام خانوم حال شما ؟ راستش توي كشور خودمون هم كم از اين دست نداريم اگه چشمامونو نبنديم .علي آقا خوبه ؟

 
At 11:00 PM, Anonymous Anonymous said...

man hanooz mondam chetor in moalemha inghadr pool dar boodan,...mamoolan adamhayee ke khodeshoon ro vaghfe education mikonan moteassefaane kam daraamad tar as tabaghaate dige hastan.

 
At 11:21 AM, Anonymous Anonymous said...

You people just like to complain about this country and yet you die to come over here and live here. In my opinion if you do not like it leave. You have a HOME in Iran so just go there, and open your eyes to the problem of that country. People who lived in upper part of Tehran are not so much different than the people described here. They might not have a dog, but their parties and extensive expending habits and redecorating their houses every year, getting private piano lessons for their kids, … while they were people in their own family that did not have money to buy shoes for their children, or send their children to decent schools. I do not know what is so different between those people and people described here.

 
At 4:13 PM, Anonymous Anonymous said...

salam azizam,bad az chand vaght forsat shod biam be ghooye siyaham sar bezanam!!!!aslan fekr nakoni chesh nadaram khaalamo bebinamaa!!!naaa...

 
At 4:16 PM, Anonymous Anonymous said...

Bahareh boodam ke baaz yaadam raft zekr konam ;D

 
At 6:59 AM, Anonymous Anonymous said...

دنياي سرمايه داري كه توش زندگي مي‌كنيم همينه، ايران، امريكا، افريقا يا هر جاي ديگه‌اي ، چشم كه باز كنيم تو هيچ چيز تعادل وجود نداره و دنياي ايده ال ماركسيست هاو مزرعه حيوانات جورج اورول هم روياي وارونه اي بيشتر نبوده، من فقط مي‌دونم كه اگربه يه امريكايي بگي توله سگت رو به من مي فروشي ؟درست مثل اين ميمونه كه بخواي تقاضاي فروش بچه اش رو ازش بكني، و فرهنگ چيزي كه ادم ها باهاش خو گرفتن و معمولا كمتر مورد بازنگري قرارش ميدن،دنياي ايده آل من و تو فرسخ ها دست نيافتني نسيم عزيزم، تو مي‌توني دلسوز بچه هاي گرسنه باشي و انسان باشيو راجه به تمام زواياي زندگي انساني صفحه ها بنويسي و فقر رو قبلا چشيده باشي ولي ترجيح بدي روز يكشنبه هفت هزار دلاررو تو كازينو ببازي،و ما با تمام اين پارادوكس ها زندگي مي‌كنيم

 
At 7:07 AM, Anonymous Anonymous said...

غلط املايي:باشي (خط يكي مونده به آخر)و راجع به(همان )يكي نيست بگه حالا كي كامنت تو رو خوند؟

 
At 10:29 AM, Blogger قوی سیاه said...

به سمانه: کامنتت کاملا معقول و درسته دوست من! خیلی متعادل و منطقی دیدیش! و باهات موافقم که این فضای سرمایه داری در آمریکا، ایران، یا آفریقا، همهجا یه شکله فقط یجا دنبال مهدکودک سگها میرن و یه جای دیگه دنبال تیر و تخته!؟

 
At 3:16 PM, Anonymous Anonymous said...

ghooie aziz salam
hame ja too in donia az in khabara hast,shaiad bara hamine ke migan har ja bery asemoone khoda abie,man too irane khodemoon moalem boodam va too madresehaee dars dadam ke dar behtarin manategh bood va dar ekhtiare pooldar tarin va ajaba....
hamintor bache haee ro mishnakhtam ke be noone shab mohtaj boodan,khaterate talkhi baram tekrar shod be omide sharaiete barabar baraie tamame adamha har jaie donia.

 

Post a Comment

<< Home