Wednesday, March 22, 2006

به نام آرامش!!!؟

زندگی ماشینی یعنی وقتی به تعداد آدمهای موجود تو یه خونه برای اونها ماشین هست: برای رفتن به یه برنامه تفریحی مثل یه شب شام بیرون رفتن هرکس از محل کار خودش سوار ماشین خودش میشه و تنهایی میاد و بعد هم دوباره هرکی سوار ماشین خودش تنها برمیگرده!؟

زندگی ماشینی یعنی برای رسیدن به کوتاه ترین مقصد هم چون پیاده رویی نیست و اگه پیاده بری دیگران تصور می کنن یا دیوونه هستی و یا گدا(!) مجبور میشی تو بهترین هوای بهاری هم راهت رو با ماشینت بری!؟
زندگی ماشینی یعنی اگه خدایی نکرده مسیرت خورد که بالاخره به جای برداشتن ماشین با وسائل نقلیه عمومی به مقصدت برسی، سوار مترو که میشی آدمهایی رو ببینی تکی تکی پیچیده شده در حفاظ محکم و نفوذ ناپذیر گوشی های آی-پاد (همون واکمن قدیم خودمون!) و در آن واحد چشمهاشون هم دوخته شده به سطور نوشته های یه کتاب جیبی یا روزنامه یا مجله غیبتهای سینمایی...گویی از هر ارتباط کلامی یا چشمی با بقیه بسته بندیهای توی مترو وحشت دارن!؟
زندگی ماشینی یعنی سالهای سال تو یه آپارتمان زندگی کنی ولی حتی ندونی آپارتمان بغل دستی تو متعلق به یه خانوم هست یا یه آقا و بعد از 4 ماه تازه بفهمی که همسایه طبقه بالاییتون هم یه ایرانیه!!؟
زندگی ماشینی خیلی نشونه ها و خصلتهای دیگه هم تو تک تک سلولهای من و همه ماهایی که مشغولش هستیم گذاشته و داره میذاره...تو بعضی جامعه ها با سرعت بیشتر و بعضی جاها کندتر! راستی چی شد که اینجوری خودمون رو اسیرش کردیم؟ برای رسیدن به کدوم پیشرفت و آرامش اینطوری آرامشمون رو از زندگی بریدیم؟
اینو اگه ندیدین حتما ببینید خیلی بامزه هست: http://www.bozzetto.com/Flash/Life.htm

7 Comments:

At 7:36 AM, Anonymous Anonymous said...

چه توصيف خوبي كردين :)

 
At 2:58 PM, Anonymous Anonymous said...

Nassim jaan,

saal e no mobaarak. dar in donyaay e maashini, maa yekshanbe manzel hastim shomaa tashrif biaarid! address ro ham baraat miferestam.

 
At 4:32 PM, Anonymous Anonymous said...

زندگی ماشینی یعنی با وجود اینکه در کنار خانوادت زندگی میکنی، روز 2شنبه یهو بفهمی که از جمعه تا حالا خواهرت که تختش فقط 3 قدم با تو فاصله داره رو ندیدی! زندگی ماشینی یعنی اینکه اسم بچه های پسر داییت از بس ندیدیشون یادت بره و اصلا ندونی که دختر بودن یا پسر! زندگی ماشینی یعنی اینکه از توی حال بااس ام اس با خانوادت صحبت کنی چون وقت طی کردن مسیر اتاق تا حال رو نداری!

 
At 11:49 PM, Anonymous Anonymous said...

مطالبت که خیلی رمانتیک و قشنگه.
امیدوارم...
به هرحال از اینکه یک بار سرم غر زدی ممنونم ازت.

خوش باشی و سال نو تو هم مبارک

Safourahonar@YAHOO.COM

 
At 2:26 PM, Anonymous Anonymous said...

عالی نوشتی! بهت لینک دادم

 
At 2:47 PM, Blogger محمدحامد زینلی said...

عجب، من این مسأله پیاده روی رو خیلی خوب درک می کنم، چند ماه پیش شده بود درگیری ذهنی من... باهاش درگیر شدم. درباره نتیجه درگیریها به علاوه مسأله آی پاد حتما می نویسم

 
At 9:07 AM, Anonymous Anonymous said...

فقط می خوام یادت بیاد وقتی اینجا بودی از زیادی دز گیر بودن آدما با زندگی آدمای دیگه از جمله خودت کلافه بودی.....نه این که زندگیه ماشینی خوب باشه....کاش آدم بتونه جای خودشو پیدا کنه...یه جایی اون وسطا....
کورش

 

Post a Comment

<< Home