مگه میشه دلت برای مزه گوجه سبز تنگ نشه اگه یه گاز زده باشی که تا نزدیک هسته عمق داشته باشه؟ آخه دیگه مزه اش رو چشیدی...اون مزه ترش و ملس اولین چیزیه که دلت براش تنگ میشه! البته که تصویر سبز و شفافش هم خیلی هوس انگیزه ولی خب اون تصویر رو دوست داری چون که اون مزه رو یادت میاره! وگرنه که اگه مزه اش زهر بود تصویرش هم می ترسوندت! مگه نه؟ خب حالا که اون مزه رو چشیدی اگه بری تو یه جزیره که تصویر همه چیزش قشنگه و همه آدمها هم با همون تصویرهای زیبا شاد هستن...اگه تو اون جزیره از آدمهای دور و برت که همه مدهوش زیبایی هستن بپرسی راستی اون مزه ترش و ملس اون گوجه سبز درشت و خوشگل رو بیشتر دوست دارین یا مزه خنک و شیرین اون هندونه سرخ رو؟...بعد آدمها درحالیکه هیچوقت نفهمیدن و نچشیدن اون مزه هایی رو که تو چشیدی...و هیچ وقت یادنگرفتن که یه گوجه سبز فقط نباید سبز و خوشگل و درشت و کرم نخورده باشه بلکه باید یه مزه ترش و ملس دلچسب هم داشته باشه تا کامل معنی گوجه سبز رو بده...اگه آدمها این بخش رو با گوجه سبز تجربه نکرده باشن...اونوقت ...خب چقدر حرف برای گفتن می مونه باهاشون؟
***
یه روز با
نسیمک حرف می زدیم راجع به معنی زندگی و درحالیکه داشت با کلی آب و تاب و خوشمزه به یه گوجه سبز خوشگل و تر و تازه گاز می زد گفت: "زندگی یعنی گاز زدن به این گوجه سبز!" آره...هنوز من بعد از حدود 10 سال از اون صحنه گاز زدن به گوجه سبز خیلی زیاد به مفهوم اون حرف فکر می کنم
***
این برنامه آنوشا و پریسا تو رادیو کالج پارک راجع به داستان کوتاه و داستانهای مینیمالیستی هست و اینکه یه پاراگراف با چند کلمه گاهی چقدر قشنگ می تونه یه مفهوم رو به مخاطب منتقل کنه! برنامه قشنگیه اگه گوش نکردین برین حتما گوش کنید
4 Comments:
آخجون ابن جمله معروف رو قبلا به من گفته بودی:) ولی در تکمیل آن باید بگم : باید در جریان زندگی قرار گرفت. باید اجازه بدی زندگی هم زندگی کند. باید آروم بود و بازی زندگی رو تماشا کرد. اون وقت می بینی کارگردان خوبی هستی چون به کلیت کار اجازه دادی تا آنطور می خواهند عمل کنند.
10 سال پیش چقدر خام بودم. بعدش به این نتیجه رسیدم که اگه تو استانداردهای بین المللی و ایده آل های ذهنیم زندگی نکنم، احساس خوشبختی نخواهم کرد. وقتی سفارت آمریکا به همین راحتی معادلات زندگیمو ریخت به هم، به این نتیجه رسیدم با دو دو تا چارتا نمیشه به خوشبختی رسید. باید بذاری بره... با گوجه سبز یا بدون اون... باید یله باشی...باید از دنیای کوچیک خودت، یه سرزمین رویایی بسازی....!
با نسیمک موافقم! تجربه من هم یه جورایی به آمریکا برمی گرده:)) باید راحت باشی و نذاری ذهنت برای خودش کار کنه باید روی ذهن کنترل داشت....این ماییم که واقعیت ها را می سازیم
inja goje sabz nadare :((
Post a Comment
<< Home