Saturday, September 16, 2006

بارون ريز ريز

بارون میاد...ازون بارونهای ریز و مثل مه...ازونایی که یه بار دلش میخواست بخاطرش بره شمال ....می گفت انگار رو به دریا که داد بکشی وقتی اين دونه های ريز هم بريزه رو صورتت ارتباطت بدجوری برقراره! حالا داره بارون مياد...از همون بارونهای ريز ريز...حتما ارتباط برقراره...يعنی پس بود...رويا نبود...واقعی واقعی بود...شيش سال گذشت ...بی معرفت...آخه اينقدر بی خبر...اينقدر باعجله؟...بارون مياد...ازون بارونهای ريز ريز...ميگه خاليبند چترت رو باز کن! حالا سهراب يه چيزی گفت! ميگم نميخواب بازش کنم...بذار خيس بشيم...خيلی خوبه...ميگه آخه بارون عين يه قاب اين خاطره ها رو ثبت می کنه! ميگم خب بذار بکنه...ميگه آخه خيلی سخت ميشه! ميگم مگه ميخوای بری!...ميخنده ملايم...باچشمهاش...ميگه نه! چترت رو بازکن...بارون مياد بارون ريز ريز ...از همونهايی که ۶ سال پيش دو روز قبل از پرکشيدنش طلب کرد...تو هوای خشک تهران طلبيد...اومد...و من موندنش رو با تمام وجود طلبيدم و نموند...راست می گفت بارون خاطره ها رو قاب می کنه...ميخوام برم تو قاب خاطراتم راه برم ...بارون ريز ريز همه جا همون عطر و طعم صميميش رو داره

17 Comments:

At 6:56 PM, Anonymous Anonymous said...

چه خوب گفتي و چه خوب گفته بود شاعري كه نامش به يادم نمانده:تن‌تان را به باران بسپاريد، چتر ها دروغتان مي‌گويند

 
At 5:05 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام
چقدر خوب و زيبا نوشتي ببخشيد مريض بودم و گرنه توي پست قبلي هم كامنت مي گذاشتم مي دوني چقدر دلم تنگ شده ....باور كن
يا علي

 
At 6:11 AM, Anonymous Anonymous said...

میخواستم امروز تماس بگیرم، ولی پر بودم از تردید، سکوت قاب خاطرات رو بهم نمی ریزم و سکوت میکنم تا یه روز دیگه
مواظب خودت باش

 
At 12:17 PM, Anonymous Anonymous said...

....................

 
At 4:06 PM, Anonymous Anonymous said...

و رفت تا لب هیچ و ندانست برای خوردن یک سیب چفدر تنها مانده ابم ...

 
At 4:14 PM, Anonymous Anonymous said...

adamaan besyaarand
sinehaaye por dard
shaanehaaye larzaan
mikesham az sare dard
sare khod ra dar baal

 
At 7:13 AM, Anonymous Anonymous said...

With no one to follow me
I walk this path myself
Stepping outside of my mind
Walking the woods of infinity

Gone. Away. No thing. To. Do

I see you, I see myself with you, I see myself in you, I see you, without me

Another step, another stone to turn
Another tree to leave behind me
The trip is about to end
Feeling lost in no mans land

come angle come and save me from isolation that is threatening me

 
At 7:15 AM, Anonymous Anonymous said...

i touched a dream

and yet was any of it real?

how much do i dare hold and keep

how much can i call you mine

my very own

with you each moment is a treasure

every laughter a sunburst

every tear a prayer

 
At 7:22 AM, Anonymous Anonymous said...

It never ends here.
This is only the beginning.

 
At 3:03 PM, Anonymous Anonymous said...

lab lab lab

 
At 3:05 PM, Anonymous Anonymous said...

be yadesh cheshmamo mibandamo sokot mikonam.
be man bego che chizi mondaniye ke migi on barat namond?
donya mahale gozare ...
nazar baron in naghsho pak kone

 
At 3:06 PM, Anonymous Anonymous said...

be yadesh cheshmamo mibandamo sokot mikonam.
be man bego che chizi mondaniye ke migi on barat namond?
donya mahale gozare ...
nazar baron in naghsho pak kone

 
At 4:12 PM, Anonymous Anonymous said...

matalebe weblogeton kheili tekon dahande ast.
shayadam na, pas larzehaye hamon barone riz rize

 
At 5:33 PM, Anonymous Anonymous said...

salam ghouye siyah.. salam, kasi ke nemidanam chera siyahi ra bar ghouye khod bargozidi.., salam ke letafate baroune riz riz dar kalamat peidast va nam name khisiye in baroune riz, bar chehreye garmo mehrabanat hoveida.. va agar che, 1donya harf chon pezhvake in riz rizehaye baroun dar majale kalame mojmalat penhan.. dishab, kouchoulou oumad 1soraghi az ghou begireh ke ba houye ghou, raft be ounjahaee ke azash yad kardeh.. har che kardam natounestam seda konam va chizi begam va sohbati bayan konam az zabane kasi ke oun bala balahast, va hanouzam ba barounaye riz rize yad kardaniye hame jaye alam ke 1shekleh hamkalame kof'vesh misheh.. amma khob, oun va hameye digar khoubani mese oun, ba ma, be yade ma va baraye ma doa gouyando herze haghighiye khodaee.. dar in mahe mihmani ke hatman hameye ma va hameye ouna, gerde sofreye mihmandare karim 1ja neshasteh'em, 1nim negahi bar simaye nouranishan biyandazim ke.. "YAD BAD, AN ROUZEGARAN YAD BAD"..

 
At 4:32 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام قوی سیاه که "نسیمی" و از نوع سحری ؛ کجائی؟ نکنه هنوز تو قاب خاطراتی...؛ 1سر بزن و بنویس که دیگه کم کم همچینک داریم نگران میشیم...؛ منتظرم تا بنویسی.. ؛ بنویس..؛ هرچه می خواهد دل تنگت..؛ اما فقط بنویس..؛

 
At 5:17 PM, Blogger گیتی خزاعی said...

من هم با کوچولو موافقم ... چشممون به در خشک شد بس که اومدیم و رفتیم .... قول می دیم که برای هر پستت 100 تا کامنت بذاریم ... اگه تا فردا نوشتی که هیچ.... وگرنه این نازی هرچی دیده از چشم خودش دیده
:)))))
مواظب خودت هم باش خانوم خانومای گل

 
At 12:28 AM, Blogger naziali said...

اهم! اين کوچولو شديدا نديک مي زنه!نسيم خانوم...خانوم خانوما...حالا که علي تو اين ورها نيست بذار من هم هرچي دلم مي خواد از اين حرفها بزنم:)))کجايي؟ نامه ام بدون جواب موند...فقط يه خبر کوچولو که خوبي.همين.

 

Post a Comment

<< Home